خواب صبح

دیشب وقت سحر که این خروس  همسایه ما را از خواب نازنین بیدار کرد آشفته برخاستیم و  هرچه افعال شرمیه و الفاظ رکیکه و ناسزا بلد بودیم داشتیم نصیب این همسایه و خروس و مرغان و اجداد این گوساله میکردیم و در تقلای خواب از این پهلوی مبارک چرخی میزدیم به آن یکی‌ پهلوی مبارک که صدای  نکره انکر و الاصواتی از بلندگوهای مسجده محلمان بلند شد تا بکلّی همه‌ی‌‌ این پشتک واروها و تقلا‌ها را بی‌ اثر کند

اینبار دیگر هرچه ناسزا در چنته داشتیم همه را  پیشکش کردیم و از پیغمبرو خدا نیز نگذشتیم در این حال بودیم که ناگاه از انفعالات تصادفی‌ افکارمان این ماحصل شد که عربی‌ تمام این ناسزا هارا چطور در بیاوریم?!?!?!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد