فراخون دموکرات

باز این فعل و انفعالات شیمیایی مغزمان به طور تصادفی به قول خارجی‌‌ها  دموکرات شد که حالا بیاییم اینجا علم  دموکرات را بزنیم که  این وبلاگ حاضر به همکاری با تمامی‌ بی‌ هدف نویسان بی عقل می‌باشد.

خودمان هم دلیلش را نفهمیدیم, امان از این محصولات شیمیایی!!!

اما همیشه دموکراسی چیز خوبی است مخصوصاً به شیوه جهان سومی‌ که خود مبحثی است علیهده!

خواب صبح

دیشب وقت سحر که این خروس  همسایه ما را از خواب نازنین بیدار کرد آشفته برخاستیم و  هرچه افعال شرمیه و الفاظ رکیکه و ناسزا بلد بودیم داشتیم نصیب این همسایه و خروس و مرغان و اجداد این گوساله میکردیم و در تقلای خواب از این پهلوی مبارک چرخی میزدیم به آن یکی‌ پهلوی مبارک که صدای  نکره انکر و الاصواتی از بلندگوهای مسجده محلمان بلند شد تا بکلّی همه‌ی‌‌ این پشتک واروها و تقلا‌ها را بی‌ اثر کند

اینبار دیگر هرچه ناسزا در چنته داشتیم همه را  پیشکش کردیم و از پیغمبرو خدا نیز نگذشتیم در این حال بودیم که ناگاه از انفعالات تصادفی‌ افکارمان این ماحصل شد که عربی‌ تمام این ناسزا هارا چطور در بیاوریم?!?!?!!

کمی‌ افکارمان گویا در راهرو زمان تبادلات ناقصی از دریچه تکلّم و زبان انجام داده و سبب شد کمی‌ عاقل اندر صفیه به خود نگاه اجمالی بیندازیم و حال که به خود نگریستیم رگه هایی از این  قاجارهای مادر مرده دیدیم و علت را پاپی شدیم بلکه اتصالی با آقا محمد خان که هیچ,  لاقل با ناصرالدین شاه تا اخرینشن که احمد شاه بود بیابیم اما نیافتیم که نیافتیم و ماحصل این تحقیق همین نکته بس که این پدر سوخته ناصرالدین شاه هم عجب آدم باحالی‌ بوده است!!!!

باشد تا مقبول خودمان افتاد

سلام بر خودمان

اینجا آمده ایم که بنویسیم هر آنچه این دل صاحب مرده یک ریز میگوید و ول کن هم نمیشود قبل از آنکه عقده ایی از این در مکافات بیرون بیندازنمان و مابقی ماجرا‌ها که این آخونهای دوزاری محلمان بیشتر از ۲۵۰ سال است تو مغز خام مان فرو میکنند و همه مان از حفظ میدانیم اما به قول این خارجکی‌ها who care

به خودمان سلام کردیم چرا که  هنوز آدرس این یکی‌ وبلگمان را به کسی‌ نداده ایم و هنوز در انتشار این وبلاگ کمی‌ در حال استخاره به سر میبریم گفتیم تا گفته باشیم

باشد تا مقبول خودمان افتاد